باید عشق
بررسی تاریخی فقه سیاسی شیعه سیدمهدی
ابتدا این نکته را متذکر می شویم که ادوار وتاریخ فقه نشانگر ادوار فقه سیاسی شیعه نیز می باشد. فقه شیعه ادواری داشته که فقه سیاسی هم از آن تبعیت کرده است. در این بررسی ، فقه سیاسی شیعه بنا بر اختصار ،به پنج دوره مشخص تقسیم گردیده است که البته در تعداد دوره ها قابلیت افزایش وجود دارد لکن از نقطه نظر فقه سیاسی تنها به ادوار مهم و پر تاثیر پرداخته ایم که در ادامه بدین شرح بیان خواهد شد :
دوره اول عصر تشریع و حضور معصومین ( علیهم السلام) که از بعثت تا رحلت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ و سپس عصر ائمه معصومین – علیهم السلام –را شامل می شود .
دوره دوم عصر اجتهاد وگسترش فقه خصوصی است که آنرا دوره فقه فردی نیز می نامند و از قرن سوم تا قرن دهم هجری را تشکیل میدهد .
دوره سوم عصر اعتلا و پایداری فقه سیاسی نام دارد و دوره تعامل سلطنت و فقها است (عصر صفوی ) این دوره از قرن دهم تا قرن سیزدهم هجری را شامل میشود و در ادامه آن ، دوره مشروطه (عصر قاجار) شکل گرفته و مردم با پدیدههایی نظیر مدرنیته و تجدد آشنا میشوند
دوره چهارم عصر رکود و انشعاب فقه وپیدایش اخباری گری است وفقه دچار نوعی سکون است .
دوره پنجم عصر باز سازی و هویت یابی فقه است واصولیون بر تفکر اخباریون پیروز می شوند (وحید بهبهانى (1118 - 1205 ه.ق)
دوره ششم عصر شکوفایی فقه سیاسی و استقرار نظام جمهوری اسلامی است که تجلی فقه سیاسی شیعه و اندیشه ولایت فقیه امام خمینی(ره) را شاهدیم .
بنابراین تکون فقه سیاسی شیعه باتوجه به مراحلی که بیان شد، قابل تعریف است وما در ادامه به تفصیل مرور خواهیم نمود :
قوانین اسلام از طریق وحی و توسط پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ به مردم ابلاغ میشد و قرآن کریم اولین مصدر تشریع احکام سیاسی اسلام شناخته می شود . سنت وسیره رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ نیز دومین مصدر تشریع احکام در نزد شیعیان است وبسیاری از قواعد عام فقه سیاسی از سیره ، قول وتقریر ایشان سرچشمه می گیرد[1] این دوره را، دوره یا عصر تشریع احکام مینامند که به عصر سعادت نیز مشهور است . بدون تردید اصول اولیه و ریشه های اصلی فقه سیاسی اسلام نیز، مانند هر مسأله فقهی دیگر در قرآن مجید و سنت رسول خدا(ص) و ائمه معصومین (ع) قرار دارد، و از لحاظ تاریخی پیدایش و شکل گیری فقه سیاسی همزمان و همزاد با پیدایش "فقه عمومی اسلام" است . یعنی زمان پیدایش و تکوین آن نیز مانند فقه عمومی به عصر نبوت و نزول آیات شریفه قرآن مجید برمی گردد; چرا که همه احکام و دستورات اسلام در عصر نبوت با نزول آیات الهی و سنت شخص پیامبراکرم (ص) تدوین و تکوین یافته است، تنها در اعصار بعدی با سیره و روایات ائمه معصومین (ع) فقه اسلام در همان مسیر بنیانگذاری شده و بر پایه همان اصول و ملاکها توسعه و تطور یافته است .
از طرفی بر خلاف دیدگاه اهل سنت که تنها حکومت منصوص (مشروعیت الهی ) را برای پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ می پذیرند ونسبت به خلافت پس از پیامبر به منابع دیگری از مشروعیت چون انتخاب اهل حل وعقد ، شورا وحتی قهر وغلبه روی می آورند [2] ، شیعه بر این باور است که برای امامان دوازده گانه معصوم نیز مشروعیت الهی و منصوص وجود دارد و برای راهبری وریاست عامه دین و دنیا برگزیده شده اند . علامه حلی (ره) در کتاب الفین ادعای وجود دوهزار دلیل بر این مدعا را آورده است .
اما فقه سیاسی شیعه در عصر ائمه – علیهم السلام – دارای فراز ونشیب های زیادی است که همگی از اصول کلی عزت و مصلحت تبعیت می کند . پس از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ بصورت بالقوه حاکمان مشروع و اولوالامر ، ائمه معصومین – علیهم السلام – هستند و اگر خواسته باشیم مراحل تدوین فقه سیاسی شیعه را در این عصر مرور کنیم ، میراث گرانسنگ امیرالمومنین حضرت علی (ع) در نهج البلاغه و عهدنامه مالک اشتر نخعی مصداق کاملی از سیاست داخلی و خارجی فقه است که جهت استخراج همه مباحث مورد نیاز فقه سیاسی شیعه کفایت می کند . (زنجانی، عمید/ فقه سیاسی )
همه ائمه (ع) در راستای تحقق اهداف فقه سیاسی اسلام، برای تشکیل حکومت سیاسی تلاش کرده اند اما آن چیزی که باعث شد تا نتایج متفاوت باشد؛ شرایط زمانی، مکانی، طرفداران، مخالفان و مصلحت ها بود . در اصل استراتژی امامان پیرامون تشکیل حکومت هیچ تفاوتی ندارد. و آن چیزی که متفاوت است، بحث تاکتیک است.
لذا همه ائمه (ع) در این زمینه تلاش کردند اما وضعیت هر یک با دیگری متفاوت بوده است. اهلبیت(ع) که از بعد سلبى، خلافت و مراکز علمى و مذاهب فقهى وابسته بهآن را فاقد هر نوع مشروعیّت ارزیابى مىکردند، از بعد ایجابى، براى اثبات حقانیت خود، در هر دو مسأله (مرجعیت علمى و رهبرى سیاسى) باید تمهیداتى را ایجاد مىکردند. ایشان - که حجیت سیرهشان و مشروعیّت امامتشان، مستند بهتعالیم رسول اکرم(ص) بود - با این پشتوانه، نخست، بهتربیت افرادى زبده در فنون مختلف فقهى و کلامى و تفسیرى دست زده و با این شیوه، شالوده تشکیل حوزههاى علمى و فقهى را در مناطقى مانند مدینه و کوفه برپا کردند. این حوزهها، براساس یک سیاستگذارى عالمانه با هدفى معین و برنامهاى روشن شکل گرفتند و آن گاه بهتدریج، با گسترش و تعمیق آن، حوزههاى علمى بزرگ در طول تاریخ، مانند قم و حلب و حلّه و بغداد و رى و جبل عامل و نجف شکل گرفت که همه همچون حلقههاى زنجیر، بهخاندان عصمت(ع) متصل مىشد. [3]
امامان معصوم(ع) - که در مراکزى مانند مدینه حضور داشتند - براى پاسخگویى بهنیاز علمى و سیاسى پیروان خود - که با توجه بهشرایط سخت تقیّه و بعد مسافت و آسان نبودن ارتباط، خود، مستقیماً نمىتوانستند بهامام خویش مراجعه کنند - پساز آمادهسازى انسانهایى فهیم و پاک، آنان را بهطور خاص و با نام و یا بدون نام و تحت عناوینى کلّى، مانند «راویان حدیث اهلبیت» و «آشنایان با حلال و حرام این مکتب»، بهمردم معرفى مىکردند تا مشتاقان حقایق وحى، هم معالم دین خود را از ایشان اخذ کنند و هم در مشکلات اجتماعى، ایشان را پناهگاه خود قرار دهند. همان فقیهان بزرگى که شاگردان بىواسطه اهلبیت(ع) شمرده مىشوند و سلسله فقیهان عصر غیبت بهواسطه آنها با فقه اهلبیت(ع) آشنا شدند.
زرارة بناَعین و ابابصیر و محمدبنمسلم و بریدبنمعاویه و یونسبنعبدالرحمان و دیگراصحاب شاخص اهلبیت(ع) از این گروهند. در شأن ایشان، از امام صادق(ع) چنین روایتاست:
ما أجد أحداً أحیى ذکرنا و أحادیث أبی إلّا زرارة و أبو بصیر المرادی و محمدبنمسلم و بریدبن معاویه. و لولا هؤلاء، ما کان أحد یستنبط هدىً. هؤلاء حفّاظ الدین و أُمناء أبی على حلال اللَّه و حرامه و هم السابقون إلینا فی الدنیا و فی الآخرة. [4]
این بزرگان، تنها، راوى حدیث نبودند، بلکه فقیهان بزرگى بودند که بهعنوان حافظ مکتب و امینِ امامان معصوم(ع) شناخته مىشدند و مردم نیز وظیفه داشتند که بهایشان بههمین عنوان مراجعه کنند.
پساز این آمادهسازى و گسترش تدریجى تفکّر اهلبیت(ع) در مناطق مختلف - که تا عصر امام هشتم ادامه یافت - از زمان امام هفتم بهبعد، ائمه(ع) همگام با این اقدامشان، بهایجاد تشکّلى عظیم از ارتباط با شیعیان که در سراسر جهان اسلام پراکنده بودند، دستزدند.
[1] ربانی محمد حسن/ فقه وفقهای امامیه /ص47
[2] ماوردی بغدادی / الاحکام السلطانیه /ص 20
[3] موسوعة طبقات الفقهاء، القسم الثانى، ص110. - 460؛ تاریخ الفقه الشیعی (مقدمه برکتاب الروضة البهیة فى شرح اللمعة الدمشقیه)، ج1، ص23 - 76
[4] الاختصاص، کنگره جهانى هزاره شیخمفید، مجموعه مصنفات شیخمفید، ج12، ص66.